کارت درسته آبجی

داشتم فکر میکردم. کسی که اینقدر عاشقم بود که من را مجبور به صبر در این همه سال کرد.  

حالا کجاست؟ 

نه خبری؟ نه زنگی.....هیچی. مهم هم نیست برام .  

روحیه ام بهتر شده. امیدوارم بهترتر هم بشم. نه اینکه دیگه بهش فکر نکنم نه. اما دیگه کمتر غصه می خورم. این روحیه فکر می کنم حاصل ارتباط من با خداست. چون شاید هر دختری جای من بود تا حالا صدباره خودکشی کرده بود. اما من .....شادم. خیلی شاد. 

...................  

اوایل دوستام خیلی از این وضعیتم تعجب می کردند به من می گفتند: ما اگر جای تو بودیم تا حالا یا با قرص یا مرگ موشی چیزی رفته بودیم اون دنیا. 

البته بعضی وقتها به مردن فکر میکردم اینکه برم خودم را بنداز توی رودخونه یا....اما الان دل بستم که شرایط ام چندی دیگه عوض بشه و وارد یه مرحله جدیدی از زندگیم بشم. 

بقول خواهرم میگه عمری که تو گذاشتی بیهوده نبوده یه تجربه هرچند تلخ و گزاف بود که دیگه تموم شد. 

راست میگه بنده خدا........ 

................ 

و من ایمان میارم به این جمله؛ 

یه پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایانه 

چقدر واسه من این جمله معنا داره ه ه ه ه  

تموم این سالها یه تلخی را با خودم حمل می کردم که دیگه شونه هام برای بردنش یاریم نمیدادن. پس بناچار دست به دامان این دوست و آن دوست شدم. که آخرش هم تصمیمات خودم پایانش داد. هرچند دوستانم را هم شناختم تو پست های قبلی اشاراتی داشتم. حالا اما هرچند تلخ تمام شد اما تکلیفم را میدونم. باید به راهی برم که از همون لحظه جدایی شروع شد. راهی که مطمئنم سرانجام خوشی واسم داره. 

آره یه سرانجام شیرین

............... 

دیروز یک ماه تمام شد که دیگه هیچگونه تماسی با هم نداشتیم. 

۲۷ خرداد ساعت ۶ صبح بهم اس داد که تولدت مبارک........ من هم زدم ممنون که بیادم بودی. همین 

 حالا یک ماهه که دیگه خبری ازش ندارم. هیچی.... 

و من چقدر آسوده ام  

.................... 

خدایا شکرت به پشتوانه تو هر روز قوی و قوی تر میشم و بخودم می بالم.  

ایول: وقتشه که بخودم بگه 

کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارت درسته آبجی

نظرات 1 + ارسال نظر
مذاب ها چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:40 ب.ظ http://mozabha.blogsky.com

کارت درسته آبجی...
نوشته هاتونم درسته ....
نبض دلی که برایتون نمیزنه همون بهتر که دل رو از اسارتش بیرون بکشید و چه بیهوده است اسیر دلی شدن که او اسیر دل دیگری باشد....

از صراحتت در نوشتن خوشم اومده ، بخاطر همین با افتخار در مذابها لینکتون میکنم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد