برای خدا

دیشب رفتم فیس بازهم پیجش را چک کردم. چی شد .....هیچی....چی میخواست بشه. یه لحظه از خودم پرسیدم. که چی؟ این آدم کیه؟ که من بخاطرش اینطور..... 

........................................ 

نمیدونم شاید من دارم زیادی بهش فکر میکنم. .............. 

راستش را بخواین . من همیشه از خدا هرچی خواستم بهم داده. اما در ارتباط با این قضیه .....خدایا چقدر التماست کنم. 

من که نگفتم همین شخص یا همین ادم. گفتم خستم از این شرایط.....چقدر دیگه التماس کافیته؟؟ 

.......................... 

یادمه روزی که پشت پا زدم به همه چی دلم به خدا گرم بود. گفتم بزرگه درست میکنه. اگر صلاحه این نشه. بهترش....اما حالا ....... 

............... 

دیگه چی بگم خدااااااااا 

میشنوی  

این را برای تو نوشتم. 

میشنوی؟  

برای تو. با قلبی شکسته.... 

............................................................... 

خدایا بنده که دل آدم را میشکنه.  

آدم میگه: اشکال نداره خدایی دارم..... 

اما خودت.....که .....ادم چی بگه....به کی پناه ببره.....  

روزی که انسان را اینقدر ناتوان که اینجور بهت وابسته بود خلق میکردی . کمی هم به امثال من فکر کردی؟

نظرات 4 + ارسال نظر
شادی دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:49 ق.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

عزیز دلم خدا هیچ وقت بنده شو که فراموش نمیکنه ؛اگه تاخیری هم میبینی گلم اطمینان داشته باش مصلحتی در کاره

حتما همینطوره که میگی.
اما بخود خدا دیگه طاقت ندارم.....
امیدوارم خیلی دیر نشه....

. پنج‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:38 ق.ظ http://harfaye-natmaam.blogsky.com

منم امیدوارم دیر نشه...

سکوت پنج‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:32 ب.ظ http://anderomeda.persianblog.ir

چقدر دیالوگ زندگی ما آدم ها شبیه هم دیگه است.

چقدر................

یک مامابا چکمه های سفید جمعه 11 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 04:50 ب.ظ http://newmidwife.blogsky.com/

کاملا درک میکنم چی میگی....برات آرامش آرزو می کنم عزیزم

مرسی دوست خوبم. ارامش تنها نعمتی که وقتی داریم قدرش را نمیدونیم. و وقتی همه چی بهم میریزه ......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد