آرزوها

هر روز که میگذره از خودم می پرسم. چرا بیکار نشستم؛ چرا دنبال آرزوهام نمی رم. همیشه آرزوهام برام مهم بودن. همون چیزهای که باعث شد وقتی احساس کردم وابستگیش نمی ذاره که من به اهدافم برسم رهاش کنم.  

بهش گفتم می ترسم جلوی رسیدن به اهدافم گرفته بشه. گفت: من هم دوست دارم برسی بذار کمک کنم گفتم: خودت را می شناسم اما.... 

واقعیتش شخصیت وابسته ای که داشت ترسوندم. یادمه اولین ماههایی که با هم آشنا شدیم. برای خرید یک کت چرم که خوب قیمتش هم بالا بود با مادرش تماس گرفت و نظر خواهی کرد.  

از همون لحظه دو تا شاخ روی سرم پیدا شد که مگه میشه یک نفر توی این سن و سال و اونهم یه پسر(همیشه توی نظرم پسرها آزادتر بودن تا هم جنس های خودم ) اینقدر بی عرضه.  

تازه منم که بوق بودم. 

ولش کن!!!! 

قصدم امروز از نوشتن یاداوری به خودم بود که بدنبال چه چیزی باید باشم.  

................... 

اول از همه می خوام یه کسب و کار با کودکان راه بندازم. هرچند سرمایه لازم را ندارم اما خدا بزرگه. 

دوما: همیشه دوست داشتم مدرک زبان انگلیسی داشته باشم. 

سوما: همیشه دوست داشتم چند تا هنر مورد علاقه ام که شامل : نقاشیِ؛ خوشنویسی؛ مجسمه سازی را دنبال کنم. این آرزو بغیر از استعداد هنریم هیچ پشوانه ای نداره. 

چهارما: همیشه دوست داشتم یه درآمدی بالای ماهانه ۷ میلیونی داشته باشم. این آرزوم یه پرسه طولانی می طلبه که من باید صبر ایوب داشته باشم. اما طرحش را دارم البته. امید به خدا 

پنجم: همیشه دوست داشتم ۲ تا بچه را سرپرستی کنم . می خوام از شیرخوارگاه آمنه بگیرم. اما بدون یه درآمد بالا نمی شه. بچه های معصوم را سرپرستی کرد.....اونهم امید به خدا 

ششم: همیشه دوست داشتم یه شوهری مهربان؛ تو ذوق نزن و ...کسی که خوب باشه اما کامل نباشه درضمن افتاده باشه نه خودپسند داشته باشم. مردی با نقاب همه چیز دانی دوست ندارم. خدایش این آرزو خیلی سخته یک اینکه نمی تونم برم دنبالش. دو اینکه پیداشدنش هم که......... 

هفتم: آرزوهای دیگم خیلی ریزن. اگه یادم اومد میام اینجا و می نویسم که بعد ها بیام نگاه کن و به خودم نمره بدم. 

......................... 

خدایا شکرت امروز حالم بهتره؛ هرچند دیروز بعدازظهر حالم دگرگون شد و برگشتم به حال قبلیم اما الان بهترم. این یه تلاش برای زندگی کردن نه زنده موندن.  

......................  

خدایا من هنوز چشم به انتظار معجزه ام. پس کی وقتش میرسه. وقتی که باید پردها کنار بره 

نظرات 9 + ارسال نظر
Nima دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:17 ب.ظ http://popcrazy.blogsky.com

آجی جان میگم چیزه دیگه ای نمی خواین؟؟؟
اصلا تعارف نکنین. آرزو از شما برآورده کردنش با ما.

Nima دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:36 ب.ظ http://popcrazy.blogsky.com

الهی بگردم.
درآمد ۷ میلیونی رو عشق است!!
یوهووووووووووووووووووووووووووووووو!!
چه شود.

بخیل؛
آرزو هم نمی شه کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یک زن دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:00 ب.ظ http://boyesharji.blogsky.com/

امیدوارم به تمام آرزوهات برسی عزیزم. برای قسمت پنجمم خیلی موافقم کار خوبیه. نمی دونی چقدر حس خوبی رو بهت منتقل می کنه.

شیما دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:51 ب.ظ http://man-bi-to.blogsky.com

آرزوهات قشنگ هستن،منم کلی آرزو دارم که برآورده شدنشون نیاز به یه فکر آزاد،کلی تلاش و پشتکار،و واسه بعضی هاش هم پول!که البته این روزا هیچ کدوم رو ندارم!
در مورد قسمت شوهر هم بگم که با تمام احساس نیازی که به داشتن یه همدم یه تکیه گاه یه دوست و همراه دارم نمیتوتم قبول کنم که ازدواج کنم،شکست اولی با اینکه هیچ وقت باهاش زیر یه سقف نرفتم اینقدر سنگین بود که حتی از ازدواج کسایی که دوستشون دارم هم ناراحت می شم دیگه چه برسه به خودم!!!!
امیدوارم به همه آرزوهات برسی گلم

من - هیچکی - نیستم سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:01 ق.ظ http://www.man-hichki-nistam.blogsky.com/

سلام
نری قاچاقی بشی آ ، امیدوارم از راه درست به درآمد بالای 7 میلیون برسی ( اینم مد نظر داشته باش ، خدا اندازه جنبه بندش بهش میده ، دیدم که خیلی از مایه دارها بخاطر پول زیاد زده به سرشون آ)

کلا امیدوارم به همه اهدافت برسی ولی تعارف که نداریم ، باهات موافقم که گزینه ششم خیلی سخته ولی ، شدنیه .

تا به زودی

من - هیچکی - نیستم سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:01 ق.ظ http://www.man-hichki-nistam.blogsky.com/

سلام
نری قاچاقی بشی آ ، امیدوارم از راه درست به درآمد بالای 7 میلیون برسی ( اینم مد نظر داشته باش ، خدا اندازه جنبه بندش بهش میده ، دیدم که خیلی از مایه دارها بخاطر پول زیاد زده به سرشون آ)

کلا امیدوارم به همه اهدافت برسی ولی تعارف که نداریم ، باهات موافقم که گزینه ششم خیلی سخته ولی ، شدنیه .

تا به زودی

نیلوفر چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:30 ق.ظ http://nil0000far.blogsky.com/

عزیز اتفاقا اگه می خوای از این حال و هوا در بیای باید خودت را با چیز هایی که دوست داری سرگرم کنی.البته منظورم فراموش کردن کل نیست ولی مسلما وقتی با ۴ تا استاد یا ۴ تا آدم جدید حالا نه الزاما جنس مخالف آشن ا بشی احساسات ات نسبت به اون ادم کمرنگ تر میشه

من خودم ورزش کردن را توصیه می کنم.خودم وقت هایی که خیلی ناراحت بودم ۲۳ ساعت دوچرخه سواری می ردم.برای چند اسعت ذهنت از همه چیز خالی میشه

نیلوفر چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:37 ق.ظ http://nil0000far.blogsky.com/

راستی عزیز:
همان طور که احتمالا در نوشته ها ید دکتر شیری خواندید و می دانید:
این اتکا و وابستگی بچگانه به ژدر و مادر در این سن و سال یه عیب خیلی بزرگ محسوب میشه
راستی من هم لینک ات کردم و هم در مستجر برات دعوت فرستادم

مریم شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:21 ب.ظ http://memento.blogsky.com/

من دیگه ارزویی ندارم .. نمی خوام داشته باشم ..

چرا عزیزم این حرف را می زنی .
انسان با ارزو هاش زنده است.
..................
همه چی حل میشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد