بوسه

مرا ببوس. عشق من . عطش دیدار تو . مرا به جنون کشانده است.  

مرا ببوس. عشق ...من . 

............... 

دلم برای بازوانش. برای نگاهش. لبانش..... 

اصلا دلم برای خودش تنگ شده. 

................  

می میرم خدا . 

تنهایم نگذار  

تو را به خدایت قسم می دهم 

................ 

بغض راه گلویم را گرفته. زمان زیادی گذشته اما نخواستم که خانواده ام بفهمند که شکستم. تمام این مدت خندیدم و ژست افراد عاقل به خود گرفتم.  

من اشک انها را دیدم اما انها اشک مرا ندیدند. نمی خواهم که بدانند درحال مرگ تدریجیم. 

................ 

خدایا کمکم کن 

کمک......

نظرات 1 + ارسال نظر
نیلوفر چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:39 ق.ظ http://nil0000far.blogsky.com/

تجربه شخصی من اینه:
اگه م یخوای به مشکل بر نخوری بین نیاز به شریک جنسی و نیاز به یک حامی تفاوت قایل شو.الزاما کسی که باهاش ازدواج می کنی حامی تو نخواهد بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد