تقدیم به خودم با عشق

آرام باش عزیز من آرام باش 

حکایت دریاست زندگى 

گاهى درخشش آفتاب، برق و بوى نمک، ترشح شادمانى

 گاهى هم فرو مى‏رویم، چشم‏هاى‏مان را مى‏بندیم، همه جا تاریکى است،  

آرام باش عزیز من

آرام  باش 

دوباره سر از آب بیرون مى‏آوریم 

و تلألوء آفتاب را مى‏بینیم 

زیر بوته‏ئى از برف

که این دفعه 

درست از جائى که تو دوست دارى طالع مى‏شود.
شمس لنگرودی 

........................ 

این شعر را تقدیم به خودم کردم. راستش دیگه از هم صحبتی با کسی لذت نمی برم.  

از عده نگاه های که دلسوزانه است. از عده ای دیگر که تحقیر انست. بخدا درگریز بوده و هستم. 

اما بعد دیدم کسی نیست که دیگه تسلام بده این شعر را دیدم و به خودم هدیه کردم. خودم به خودم ارامش میدم. 

........................ 

دیشب عکسش را دوباره نگاه کردم؛ بوسیدم و لمس کردم. تا صبح خوابم نبرد. 

......................... 

اما حالا پر از نفرتم. ازش بدم می یاد. خودم می دونم حالم خوب نیست. خودم می دونم که تعادل ندارم. اما بخدا دست خودم نیست.  

...................... 

چرا یکی کمکم نمی کنه. چراکسی یادش را از ذهنم پاک نمیکنه . چراکسی نمی یاد که مثل او نباشه و من او را از یاد ببرم. 

چرا؟ 

اخه چرا؟ 

.....................

همه دوستت دارم هاش دروغ بود؟ 

یعنی همه فدات شوم ها؟ 

نگران بودن ها؟ 

اشک ریختن ها؛ یک دروغ بو گندو بود.  

باورم نمی شود. دیگه باورم نمی شود.  

دارم می میرم . دارم در خودم خفه می شود.  

خیلی وقته فریادهام بی صدا شده. خیلی وقته اشگ هام بی رنگ شده. دارم ذوب می شوم.  

در نامردی و بی احساسی. 

پس خدا کجایی؟

نظرات 6 + ارسال نظر
سعید (چند لحظه آرامش ... ) شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:50 ق.ظ http://aramesh1.blogsky.com

در آفتاب حوادث گداخت پیکر من ...
بغیر سایه ی لطف تو جان پناهی نیست
کجاست جرعه ی آبی کزاو شوم سیراب؟
بغیر زمزم یاد تو چشمه ساری نیست ...

اگر خود را در دریای نیایش غرق کنی
در ساحل آرامش پیدایت خواهند کرد ...


سلام . شما را به چند لحظه آرامش... دعوت می کنم ...

دوست عزیز ممنون
با اجازه لینکت کردم

شیما شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:19 ب.ظ http://man-bi-to.blogsky.com

النای عزیز
دقیقا درکت میکنم چون خودمم شرایطی مشابه تو دارم
اما درست میشه
کاری به نگاههای مردم نداشته باش اصلا اهمیت نده چون بیشتر اذیت میشی
مرسی که لینکم کردی

نیلوفر چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:59 ق.ظ http://nil0000far.blogsky.com/

خدا را شکر م یکنم که هنوز نسل مردانی با پوست های تیره و بدن ژر مو منقرض نشده َو گرنه احتمالا خودت م ی کشتی

جیگر طلا یه جمله هست که میگه برای گل همیشه خاک است

م یدونی مشکل ما چیه؟
تا مملکتی زندگی می کنیم که ب ه رابطه با جنس مخالف به صورت یه چیز خیلی مهم و چشم گیر نگاه می کنند و همه طوری وانمود م یکنند که انگار اولین کس ی که جلوت ژدیدار شد از طرف آسمون نازل شده
اتفاقا دکتر مجد میگه :جوانان ما یاد با افراد مختلف در ارتباط باشند ۴ تا آدم ببینند تا بفهمند چی می خوان
یهو که نمیشه
الان در بدبینانه ترین حالت شما تکلیفت با خودت مشخص شد و فهمیدی که چی میخوای.کدوم خواسته هات واقع بینانه بود و کدوم ها رویا.اصلا برای انتخابت به چه چیز هایی توجه نکردی که بعدا برات دردسر ساز شد
و این که حواست باشه الزاما کسی که شرایط سکسی و علایق مشابه تو را دارد شریک زندگی خوبی برای یه عمر نخواهد بود
اینا تجربه ها ی ارزشمندی است که یا باید خیلی خوند تا بهش رسید یا واقعا باید تجربه اش کرد ولی در هر حال تجربه ارزشمندی است
اون کتابی که بهت معرفی کردم را اگه تا به حال نخوندی حتما بخون
کلا دیدت را عوض م ی کنه
کسی اون که کتاب را نوشته که تجربه ۴ بار ازدواج را داشته................

یه پریشان گو چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:42 ب.ظ http://numb.blogsky.com/

همه ی چراها پاسخ نداره رفیق

. چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:00 ب.ظ http://harfaye-natmaam.blogsky.com/

حکایت دریاست زندگى...

چه شعر قشنگی و چه ابتکار جالبی!

الان منم! حس و حالی رو دارم که باید هرچه زودتر ! بگردم و یه شعر خوب واسه خودم پیدا کنم...

برم بگردم!

memol سه‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:29 ق.ظ

سلام آنا جان.من همین امشب با وبلاگت آشنا شدم.چندتا از مطالبتو به صورت رندم خوندم،ولی نفهمیدم که مشکل اصلیت دقیقا" چیه؟!اگه بتونی عنوان اون پست و بگی ممنون می شم!
من می خوام کمکت کنم،می تونم کمکت کنم.
از اینکه انقدر خدتو به خدا نزدیک می دونی که انقدر راحت باهاش حرف می زنی تحسینت می کنم اما در مورد اینکه انقدر به زمین و زمان بد و بیراه می گی و گلایه می کنی نقدت میکنم!زنگی خیلی زیباتر از اینهاست!دوست دارم به طور شخصی از طریق میل راهنماییت کنم و از لطفی که خدا در حقم کرده بهت بگو.ببینی که خدا چقدر مهربونه،چقدر بزرگه:-)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد